ذأط
نویسه گردانی:
ḎʼṬ
ذأط. [ ذَءْ طْ ] (ع مص ) ذأطة. ذبح کردن . || خَوَه کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || سخت خبه کردن چنانکه زبان خبه شده بیرون افتد. || ذاط اناء؛ پر کردن آوند و پر شدن آوند. (لازم و متعدی است ) مشک پر کردن . (تاج المصادر بیهقی ).
واژه های همانند
۳۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
ذات الفضول . [ تُل ْ ف ُ ] (اِخ ) نام زرهی رسول اکرم صلوات اﷲ علیه را.
ذات المنار. [ تُل ْ م ِ ] (اِخ ) موضعی باشد به اول زمین شام از سوی حجاز و ابوعبیدة آنگاه که به شام میشد بدانجا نزول کرد.
ذات الکرسی . [ تُل ْ ک ُ ] (اِخ ) خداوند کرسی . صورتی از صور شمالی فلک مجاور قطب شمال که همیشه در طرف مقابل دب اکبر است بنسبت ستاره ٔ قطبی...
ذات العویم . [ تُل ْ ع ُ وَ ] (ع اِ مرکب ، ق مرکب ) سال گذشته و پیشین . لقیته ذات العویم ؛ ای لقیته بین الاعوام . (منتهی الارب ). و ابن الاثی...
ذات المداق . [ تُل ْ ؟ ] (اِخ ) دشتی است ببلاد بنی اسد.
کمین ذات . [ ک َ ] (ص مرکب ) بدجنس . (ناظم الاطباء).
صدی ذات . [ ص َ ] (اِ) منصبی است در هند. مؤلف غیاث آرد: نام منصبی است که صاحب آن منصب را دولک دام مقرر باشد، چون یک روپیه را چهل دا...
ذات العرائس . [ تُل ْ ع َ ءِ ] (اِخ ) موضعی است .
ذات الوسائد. [ تُل ْ وَ ءِ ] (اِخ ) موضعی است بزمین نجد.
ذات الحفائل . [ تُل ْ ح َ ءِ ] (اِخ ) موضعی است .