اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ذرءة

نویسه گردانی: ḎRʼ
ذرءة. [ ذِ ءَ ] (ع اِ) کلمه ای است که عرب بدان میش را برای دوشیدن خواند، و گویند: ذِرءَ ذِرءَ، مبنیا علی الفتح .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
ذره پروری . [ ذَرْ رَ /رِ پ َرْ وَ ] (حامص مرکب ) چگونگی و عمل ذرّه پرور.
زره جامه . [ زَ / زِ رِه ْ م َ / م ِ ] (اِ مرکب )زرهی که بالای لباس های دیگر پوشند. (ناظم الاطباء).
زره خود. [ زَ رِ / زِ رِ ه ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غفارة. مغفر. (منتهی الارب ). آنچه زیر کلاه پوشند. (آنندراج ). غفارة. عمامة که زیر قلنسوة...
زره گران . [ زَ / زِ رِه ْ گ َ ] (اِخ ) نام ولایتی است : زره گران و تبرسران نام دو ولایت است در طرف دربند شیروان . (انجمن آرا) (آنندراج ) : باک...
زره گذار. [ زَ / زِ رِه ْ گ ُ ] (نف مرکب ) گذرنده از زره . کارگر در زره . فرورونده در زره : محمود سومنات گشای صنم شکن از غرو سی گزی به سنان زر...
زره گشادن . [ زَ / زِ رِه ْ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از زره سفتن . (آنندراج ) : زرهی کان قدر نه بگشایدهدف تیر انتقام تو باد.انوری (از آنندرا...
کبود زره . [ ک َ زِ رِ ] (اِخ ) از طسوج جبل بوده است به قم . (تاریخ قم ص 118).
کروی زره . [ ک ُ ی ِ زِ رِه ْ ] (اِخ ) نام یکی از خویشاوندن افراسیاب است و در کشتن سیاوش سعی بسیار کرده است . (برهان ). وی سرانجام گرفتار ...
گروی زره . [ گ ُ ی ِ زِ رِه ْ ] (اِخ ) ۞ نام یکی از خویشان افراسیاب است که در کشتن سیاوش مکرها کرد و وسیله ها انگیخت : سیاوش ز گفت گروی ...
گودی زره . [ گُو زِ رِه ْ ] (اِخ ) همان گودزره است که دریاچه ای است در جنوب دریاچه ٔ هامون و جنوب غربی افغانستان . وقتی که برفهای سرچشمه ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۹ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.