اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ذعن

نویسه گردانی: ḎʽN
ذعن . [ ذَ ع َ ] (ع مص ) گردن دادن و گردن نهادن کسی را. رام گردیدن کسی را.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۵ ثانیه
ذان . [ ن ِ ] (ع اِ) اسم اشاره ٔ قریب است . این دو مرد.
ذان . (پسوند) چنانکه دان مزید مؤخر بعض اسماء امکنه است چون ورذان و غیره .
ذان . (ع اِ) عیب . ذاب . ذام . ذین . ذیم . آهو.
زعن . [ زَ ] (ع مص ) میل کردن بسوی چیزی : زعن الیه ؛ میل کرد به سوی آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ظعن . [ ظَ ع َ / ظَ ] (ع مص ) رفتن . کوچ کردن . از جائی به جائی شدن : او نیفتد درگمان از طعنشان او نگردد دردمند از ظعنشان .مولوی .
ظعن . [ ظُ ع ُ / ظُ ] (ع اِ) ج ِ ظَعینة. رجوع به ظعینة شود.
ظان . [ ظان ن ] (ع ص ) مرد بدگمان . || تهمت نهنده . گمان برنده .
ضان . (اِخ ) کوهی است و گویا از کوههای دَوس باشد چه در حدیث آمده که ابوهریره از رأس ضان فروافتاد. (معجم البلدان ).
زآن . [ زِ ] (حرف اضافه + ضمیر اشاره ) مخفف از آن . زان . رجوع به زان شود.
زآن . [ زُ ] (ع اِ) ۞ تلخه ٔ گندم . لغتی در زوان است . (تاج العروس ) (از المنجد) (از القاموس العصری انگلیسی - عربی ) (ناظم الاطباء). رجوع ب...
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.