ذکر
نویسه گردانی:
ḎKR
ذکر. [ ذَ ک َ ] (ع اِ) ضدّ انثی . و جمع آن ذکور است . و عضو مخصوص را نیز نامند و جمع آن مذاکیر است . و این جمع برخلاف قیاس می باشد. || (ص ) قوی . شجاع . شهم . || ابی ّالأنف . || مطر ذکر؛ بارانی شدید. وابل . || ذکر از قول ؛ گفتار صلب و متین و همچنین است شعر ذکر؛ یعنی شعر محکم و قرص . || سیف ٌ ذکر؛ شمشیری آبدار. || و در صفت بقول ، آنچه درشت و تلخ باشد. || و در صفت نخل ، آنکه ثمر ندهد.
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
قابل ذکر. [ ب ِ ل ِ ذِ ] (ص مرکب ) موضوع بااهمیت . شایسته ٔ یادآوری .شایان یادآوری . آنچه لیاقت یاد کردن را دارا بود.
خامل ذکر. [ م ِ ذِ] (ص مرکب ) گمنام . مجهول نام . ناسرشناس : کسی که باشد مجهول نام و خامل ذکربذکر او شود اندر جهان همه مذکور. فرخی .سالار بکتغدی...
این دو واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
پِراهمند (پراه= ذکر؛ سنسکریت + مند)
گفتنی
این دو واژه عربی است و پارسی آن این است:
پِراه آپور (پراه= ذکر؛ سنسکریت؛ آپور= مصیبت؛ کردی)
زکر. [ زَ ] (ع مص ) پر کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زکر. [ زُ ک َ ] (ع اِ) ج ِ زکرة. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به زکرة شود.