اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ذوالنون

نویسه گردانی: ḎWʼLNWN
ذوالنون . [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) (امیر شیخ ...) پس از صلح میرزا سلطان ابوسعید و میرزا بابر حکومت اند خود را به امیر شیخ ذوالنون و برادرش امیر شیخ احمد مشتاق دادند. (حبیب السیر جزو 3 از ج 3 ص 226 س 20). و نیز در وقایع سال 861 نام شیخ ذوالنون با قید عراقی می آید که با بعضی کسان میرزاسنجر بمخالفت سلطان حسین میرزا اتفاق کرده است . (حبیب السیر جزو 3 از ج 3 ص 243 س 3) و هم در همان صفحه سطر آخر شیخ ذوالنون از جانب میرزاسنجر با لشکری بجانب نسا و ابیورد فرستاده شده است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۹ ثانیه
ذوالنون حکیم . [ ذُن ْ نو ن ِ ح َ ](اِخ ) اوراست شرحی بر معمیات حسین بن محمد شیرازی .
ذوالنون شاعر. [ ذُن ْ نو ن ِ ] (اِخ ) نام طبیب و شاعری ایرانی معاصر شاه اسماعیل صفویست و او در خدمت سام میرزا صاحب تذکره پسر شاه اسماعیل ...
قاضی ذوالنون . [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) ابن محمد. رجوع به قاضی رشید ذوالنون شود.
ذوالنون اکبر. [ ذُن ْ نو ن ِ اَ ب َ ] (اِخ ) صورتی یا مصحفی از زینون است . رجوع به زینون اکبر و رجوع به ذنن الیائی شود.
ذوالنون بن محمد. [ ذُن ْ نو ن ِ ن ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) (663 هَ . ق . مطابق با 1265 م .). القاضی الرشید ذوالنون بن محمدبن ذی النون المصری ، ...
ذوالنون بن ابراهیم مصری . [ ذُن ْ نو ن ِ، ن ِ اِ م ِ م ِ ] (اِخ ) و منهم سفینه ٔ تحقیق و کرامت و گنجینه ٔ شرف اندر ولایت ابوالفیض ذوالنون بن ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.