اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ذی پنبه

نویسه گردانی: ḎY PNBH
ذی پنبه . [ پَم ْ ب َ ] (اِ) صاحب آنندراج گوید: بعضی از شارحین نوشته اند که در ایران وقتی که یاران موافق به باغها میروند و ملاعبه میکنند و بر سر پا میرقصند از خوشی این لفظ را بر زبان میرانند و لغتی است که مسخرگان بر زبان میرانند و در کابل رسم است که روز داخل شدن صوبه دار در شهر، عوام که به استقبال می آیند مسخرگان بوضعی مقرر تمام بدن را در پنبه گرفته رقص کنان همراه می باشند و او را پهلوان پنبه میگویند و یحتمل که ذی پنبه نام نقش و نام مسخرگان باشد. اشرف گوید :
گرمی مجلس منصور و سماعش بنگر
رقص ذی پنبه و حلاج تماشا دارد.
- انتهی . علت این که کلمه را با ذال (نه با زاء) آورده است معلوم نیست و از مجموع این بر می آید که پهلوان پنبه یعنی مرد به پنبه گرفته باحلاج میرقصد و حلاج با زدن کمان در حین رقص رفته رفته پهلوان را از پوشش خود یعنی پنبه عور می کند. این بازی در زمان ما متروک است و من ندیده ام لکن اطفال نوعی بازی دارند که پنبه ٔ محلوج درازی را بنوک بینی چسبانند و پیاپی بوزن آواز کمان حلاج گویند پن پن زی پنبه و تا این کلمات بر زبان دارند پنبه ٔ مذکور از اثر بیرون شدن و فرورفتن نفس بنحوی خاص بجنبش و رقص باشد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
زی پنبه . [ پَم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ صوت ) اسم صوت است و آنرا ظاهراً برای نشان دادن صدایی که از زه کمان حلاجی در موقع پنبه زدن برمی خیزد بر ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.