ذیل
نویسه گردانی:
ḎYL
ذیل . [ ذَ ] (اِخ ) نام کوکبی در صورت المراءة المسلسلة.
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
ذیل . [ ذَ ] (ع اِ) دامان . دامان جامه . دامن . دامن هر چیزی . || دامنه : و آن بیابان سر بسر در ذیل کوه بر خلایق گشته موسی با شکوه . مولوی...
ذیل . [ ذَ ] (ع مص ) دامن کشان رفتن . خرامیدن . (دهار) (زوزنی ). دامن کشیدن و خرامان رفتن . دامن بر زمین کشیدن . دامن درکشیدن . (دهار). || ص...
توت ذیل . (اِخ ) دهی از دهستان کوشه است که در بخش خاش شهرستان زاهدان واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
آن چه در پایین ذکر شده است. آن چه در زیر آورده شده است.
ذیل العذراء. [ ] (اِخ ) جای غفر باشد، در سنبله .
زیل . [ زَ ] (ع مص ) دورکردن از جای . || پاره پاره کردن . || جدا گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جدا کردن . (دهار) (از ت...
زیل . [ زَ ی َ ] (ع اِمص ) دوری هر دو ران از یکدیگر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زیل . (ع اِ) قاشقک . از نوعی است که با حرکت دادن آن صدا از آن برمی آید. (از دزی ج 1 ص 619).
زیل . (ص ) تحریفی است از لفظ «زیر» که صفت صداهای نازک است . اصواتی که تعداد ارتعاش امواج آن زیاد باشد زیر نامیده میشود و ابدال «ر» به «ل...
زخم و زیل . [ زَ م ُ ] (اِ مرکب ، ازاتباع ) (در تداول عامه ) جراحت فراوان . زخم بسیار.- زخم و زیلی ؛ زخمی . زخمین . زخمی پر از زخم . پر از جرا...