اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ذین

نویسه گردانی: ḎYN
ذین . [ذین / ذَ ] (ع اِ) عیب . آهو. ذان . ذاب . ذام . ذیم .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
زین دست. {دَ}. (ق. مرکب). مخفف از این دست. زین سان؛ از این نوع. از این گونه. از این رسم. از این قرار. از این سان. این چنین: //////////////////////////...
قدح زین . [ ق َ دَ ح ِ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) کنایه از قاش زین . (آنندراج ) : جلوه میکرد سمند تو و تمکین میریخت آب حیوان ز کنار قدح زین م...
زین کوده . [ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) قرپوس زین اسب را گویند و آن بلندی پیش زین باشد. (برهان ). قاش زین و قرپوس زین و بلندی پیش زین . (ناظم ...
قاش زین . [ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حنای زین . (آنندراج ). ملاطغرا در هجو پولچی گوید : از اسب برنگ سایه افتد به زمین چون صورت اگر بقاش...
زین کوهه . [ هََ / هَِ ] (اِ مرکب ) زین کوده است که قرپوس و بلندی پیش زین باشد. (برهان ). بلندی پیش زین را گویند. (جهانگیری ). زین کوده و ق...
زین بیله . [ زیم ْ ل َ / ل ِ ] (اِ) زن بیله . زنفلیجه . زنفیلجه . زنفالجة. زین فاله . رجوع به المعرب جوالیقی ص 170 و زنفالجة و زنبیل در همین لغ...
زین جناب . [ ج َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سردرود است که در بخش اسکوی شهرستان تبریز واقع است و 128 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
بال زین . [ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بازوی زین را گویند. (آنندراج ). اطراف و دامنه های زین . (ناظم الاطباء). دامنه ٔ زین که به بال شبی...
زین آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان دشتابی است که در بخش بوئین شهرستان قزوین واقع است و 506 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
زین آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودقات است که در بخش مرکزی شهرستان مرند واقع است و 207 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۰ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.