اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رآء

نویسه گردانی: RʼAʼ
رآء. [ رِ ] (ع مص ) مراآة. کاری برای دیدار کسی کردن . (تاج المصادر زوزنی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اصطلاحی است به معنی به حساب کسی رسیدگی کردن، برخورد فیزیکی کردن، گلاویز شدن
(اصطلاح عامیانه) مشغول کردن شخص با کار بیهوده به صورتی که خود از بیهودگی آنچه انجام می دهد آگاه نباشد. سرگرم کردن خود از طریق گماردن دیگری به کار بی...
خشم خود را فرو بردن . [خ َ / خ ِ م ِ خوَدْ / خُدْ ف ُ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) غیظ خود را خوردن . کظم غیظ کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
پی کسی را گم کردن . [ پ َ / پ ِ ی ِ ک َ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گم کردن ِ رد پای او.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سکه ٔ کار کسی را بردن . [ س ِک ْ ک َ / ک ِ ی ِ رِ ک َ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از ارزش و اعتبار کسی را انداختن : آتش عیاره ای آب عیارم ببرد...
پای خود را کنار کشیدن . [ ی ِ خوَد / خُدْ ک ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) دیگر در امری که دخالت داشت دخالت نکردن .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
خویشتن را بجای درساختن. رجوع شود به «بجای» و «درساختن». معنی مورد نظر عبارتِ «خویشتن را بجای درساختن» بستگی به موقعیت کاربرد آن را دارد. از جمله معانی...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۷ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.