اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

راحب

نویسه گردانی: RʼḤB
راحب . [ ح ِ ] (اِخ ) نام زن بهمن . کی بهمن پسر اسفندیار بود و مادرش را نام اسنور بود از فرزندان طالوت الملک ، و نام او اردشیر بود، کی اردشیر درازانگل ۞ خواندندی او را و به بهمن معروف است ، و درازدست نیز گویند سبب آنکه برپای ایستاده و دست فروگذاشتی از زانوبند بگذشتی و اندرین معنی فردوسی در شاهنامه گفته است :
چو برپای بودی سرانگشت او
ز زانو فروتر بدی مشت او.
و بروایتی گویند درازانگل از بهر آن گفتند که غارت بدور جایگاه کردی در جنوب و مشرق و روم . و او را پسری بود نامش ساسان و دختری همای . و دختر راحب از نسل رحبعم ۞ بن سلیمان بزنی کرد نام او ابردخت ۞ و او از جمله اسیران بیت المقدس بود بهمین سبب بهمن فرمود که بیت المقدس آباد بازکردند. (مجمل التواریخ و القصص ص 30). و رجوع به فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 54 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
راهب . [ هَِ ] (ع ص ، اِ) اسم فاعل از رهبة و دیگر مصادر «ر ه ب ». (از اقرب الموارد). ترسنده . (مقدمه ٔ لغت میرسید شریف جرجانی ص 3).خائف . (ناظم...
راهب . [ هَِ ] (اِخ ) دیهی است در سوریه واقع در جبل سمعان . (از اعلام المنجد). و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 249 و عیون الانباء ج 1 ص 121 شو...
راهب . [ هَِ ] (اِخ ) دیهی است در مصر واقع در منوفیه . وقبر شیخ راهب معروف در آن است . (از اعلام المنجد).
راهب . [ هَِ ] (اِخ ) البرموسی . او اسقف قبطی بود و اصلش سریانی یعقوبی از شهر اورفا یا دیاربکر. او راست : 1- حسن السلوک فی تاریخ البطارکه و ...
راهب . [هَِ ] (اِخ ) بولس . (قرن 13 م .) او در انطاکیه بدنیاآمد و اسقف بود. وی بکشورهای یونان و فرانسه سفر کرد. او را تألیفاتیست در جدل که ...
راهب آسا. [ هَِ ] (ص مرکب ) مانند راهب . همچون راهب . مثل راهب : فلک کژروتر است از خط ترسامرا دارد مسلسل راهب آسا. خاقانی .بی چلیپای خم مویت...
اِبْن‌ِ راهِب‌، ابوشُکر یا ابوشاکر بن‌ راهب‌، ابوالکرم‌ بطرس‌ بن‌ مهذب‌ قبطی‌ مصری‌، مورخ‌ مسیحی‌ سدهٔ 7ق‌/13م‌، نویسندهٔ دائرهٔ المعارف‌ قبطی‌ - عربی...
طین راهب . [ ن ِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طین مختوم است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). طین اصفر است که آن را طین صنم نیز نامند، و کسانی که ...
ابن راهب . [ اِ ن ُ هَِ ] (اِخ ) ابوشکر پطرس بن راهب بن اکرم بن مهذب بن شماس قیطی . در فسطاط مصر میزیسته و681 هَ .ق . درگذشته است . کتابی در ...
راهب هروی . [ هَِ ب ِ هََ رَ ] (اِخ ) غضنفر.صبری هروی . که ابتدا راهب تخلص میکرده است ۞ . (از الذریعة ج 9 بخش دوم ). و رجوع به راهب مروزی ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.