رادع . [ دِ ] (ع ص ، اِ)
۞ چیزی که ماده ٔ علت را بازگرداند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ضد جاذب است و آن دارویی است دارای طبعی سرد چون آن را بر عضوی نهند در آن ایجاد سردی کند و آن را جمع کند و سوراخهای آن را تنگ گرداند و حرارت جذب کننده ٔ آن را بشکند و هر چیز سیال و روانی که بسوی آن رود جامد شود و یا آنکه سست گردد
: پس آن را از سیلان بازدارد و نگذارد بسوی آن عضو روان شود. و نیز مانع میشود که آن عضو آن را بپذیرد مانند عنب الثعلب یعنی تاجریزی در ورم ها. (از کتاب دوم قانون بوعلی ص
149). و نیز رجوع ببحرالجواهر شود
: نخست ضمادی رادع برنهند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). نخست داروهای رادع بکار دارند یعنی داروها که ماده را بازگرداند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).