اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

راز کردن

نویسه گردانی: RʼZ KRDN
راز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راز گفتن . گفتن سرّ خود با کسی :
شب خیز که عاشقان بشب راز کنند
گرد در و بام دوست پرواز کنند.

عبداﷲ انصاری .


یارب چه بود آن شب کان ماهروی من
با من بخلوت اندر تا روز راز کرد.

معزی .


یک شبی مجنون بخلوتگاه ناز
با خدای خویشتن میکرد راز.

مولوی .


بر من شبی نمیگذرد کز جفای تو
تا روز راز دل نکنم با خدای تو.

باقر کاشی .


مناجاة؛با کسی راز کردن . (زوزنی ) (منتهی الارب ). || نهفتن . پنهان کردن . پوشیده داشتن :
به آغالش هر دو آغاز کرد
بدی گفت و نیکی همه راز کرد.

ابوشکور.


ز مهراب و زال آن سخن راز کرد
نخستین از آن جنگ آغاز کرد.

فردوسی .


|| نجوی کردن . آهسته و بیخ گوشی سخن گفتن :
همی رفت از زمین بر آسمان گرد
تو گفتی خاک با مه راز میکرد.

(ویس و رامین ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
افشای راز کردن . [ اِ ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راز کس آشکارا کردن . طنبور از غلاف بیرون آوردن و بیرون کردن . طنبور از جوال بیرون کردن . زنار ا...
راز و نیاز کردن . [ زُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرّ وحاجت و خواهش خود را با محبوب درمیان نهادن . (از فرهنگ نظام ). || خواهشگری نمودن ؛ راز و نیازک...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.