رازی
نویسه گردانی:
RʼZY
رازی . (اِخ ) محمدبن زکریای رازی پزشک و شیمیدان بزرگ ایرانی متوفی بسال 320 هَ . ق . معروف به طبیب المسلمین و ملقب به جالینوس العرب از مشاهیر منطق و هندسه و طب و دیگر علوم فلسفه بود. در بدایت حال بمناسبت شغل زرگری که داشت به صنعت اکسیر پرداخت و در اثر بخار و دخان عقاقیر و ادویه چشمهایش ورم کرد و برای معالجه نزد طبیبی رفت آن طبیب پانصد اشرفی طلا بعنوان حق المعالجه از او گرفت و گفت کیمیا همین است نه عملیات تو پس ترک کیمیا کرد و در سن بیش از 40 سالگی به تحصیل طب پرداخت تا آنکه مرجع تمامی اطبای عصر خود شد.رجوع به محمدبن زکریای رازی در همین لغت نامه شود.
واژه های همانند
۱۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
رازی . [ ] (ص نسبی ) منسوب است به ری برخلاف قیاس . (منتهی الارب ). منسوب به قوم راز که ساکن ری بوده اند. (شعوری ج 2 ص 16).منسوب به ری...
رازی . [ ] (ص نسبی ) منسوب به راز بمعنی بنا. بنائی : ای ز تو بر عمارت عالم یافته عقل خلعت رازی .ابوالفرج رونی .
رازی . (اِخ ) یکی از استادان و علمای شطرنج است که با عدلی مناظره کرده و هر دو با هم در حضور متوکل عباسی شطرنج می باخته اند، رازی کتابی ...
رازی . (اِخ ) آذر بیگدلی آرد: مولانا در اوایل حال بشیراز آمده و در آنجا اعتبار تمام یافته آخر بتقریب اندک اهانتی که از منسوبان معشوق دیده ...
رازی . (اِخ ) شاعری است که نام او در قطعه ای که در آخر دیباچه ٔ دیوان فغانی ضبط شده چنین آمده است : رسد ای کاش به رازی شرف تربیتت که ...
رازی . (اِخ ) نامش امیر و فرزند میرسایلی است . این بیت از اوست :من بیچاره کاین بیدادگر خوی تو می بینم دل از من دید و من از چشم جادوی تو م...
رازی . (اِخ ) دهی است از دهستان قطور بخش حومه ٔ شهرستان خوی .واقع در 57 هزارگزی جنوب باختری خوی و 7 هزارگزی باختر ارابه رو و قطور بخوی . مح...
رازی . (اِخ ) ادهم رازی از مردم ری است و این بیت از اوست : هرچندکه دلدار بما یار نباشدشادیم اگر یار باغیار نباشد. (تحفه ٔ سامی ص 177).رجوع ...
رازی . (اِخ ) (دهخدا. ابوالمعالی ) از شعرای عهد سلاجقه و با حکیم سنائی و مختاری غزنوی معاصر و علو طبعش از اشعارش ظاهر و در فضل و کمال در زما...
رازی . (اِخ ) رضائی نوربخشی رازی به لیاقت و قابلیت و عذب البیانی تخم محبت خود در مزرع دلها می کاشت و در بازی شطرنج دستی داشت . این رباع...