اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

راست آوردن

نویسه گردانی: RʼST ʼAWRDN
راست آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) راست کردن . درست کردن . درست آوردن . بسر و سامان رساندن . بصلاح رسانیدن . مقابل ناراست آوردن : گفت یک معالجت دیگر مانده است به اقبال امیرالمؤمنین بکنم اگرچه مخاطره است اما باشد که باری تعالی راست آرد. (چهارمقاله ). خدا کار ترا راست آرد؛ سر و سامان دهد، بر مراد دارد. || متناسب آوردن . جور آوردن . زیبای قد ساختن :
شاعر آن درزی است دانا کو باندام کریم
راست آرد کسوت مدحت بمقراض کلام .

سوزنی .


تمشیت ؛ راست آوردن کارها.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.