راست بازی . (حامص مرکب ) عمل راست باز. پاکبازی . مقابل دغل بازی . مقابل تزویر و دغل . صداقت و دیانت و راستی و نمک حلالی . (ناظم الاطباء)
: نداریم بر پرده ٔ کج بسیچ
بجز راست بازی ندانیم هیچ .
نظامی .
چند سالم یتاقداری کرد
راست بازی و راستکاری کرد.
نظامی .
بسی کردند مردان چاره سازی
ندیدند از یکی زن راست بازی .
نظامی .
|| عمل کردن براستی . کار کردن دور از کجی و انحراف
: تا کج نبود کمان غازی
از تیر مجوی راست بازی .
نظامی .