اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

راست داشتن

نویسه گردانی: RʼST DʼŠTN
راست داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) مستقیم داشتن . استقامت دادن . منظم کردن . به استقامت آوردن . نظام دادن : مسلمانان صف برکشیدند پیغمبر (ص ) چوبی بدست داشت و اندر صف همی گردید ومسلمانان را راست همی داشت . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).
- طبع راست داشتن ؛طبع مستقیم داشتن . طبع معتدل داشتن . طبعی موزون داشتن : اما اگر جوانی بود که طبع راست دارد اگر چه شعرش نیک نباشد امید بود که نیک شود. (چهارمقاله ٔ عروضی ص 30).
|| رعایت عدالت و درستی کردن .
- دل با کسی راست داشتن ؛ با او یکرنگ و موافق بودن ، از کجی و ناراستی دور بودن :
هر کس که با تو دل را چون تیر راست دارد
در پیش تو بخدمت همچون کمان کند قد.

امیرمعزی .


- راست داشتن با... ؛ برابر داشتن . یکی داشتن . برابر شمردن . مقابل داشتن :
که یارد داشت با او خویشتن راست
نباید بود مردم را هزاکا.

دقیقی .


بخوردند سوگند آن سان که خواست
که مهر تو با دیده داریم راست .

فردوسی .


که هرچند کاین پادشاهی جداست
ترا با تن خویش داریم راست .

فردوسی .


هر که او دارد شمار خانه با بازار راست
چون ببازار اندر آید خویشتن رسوا کند.

منوچهری .


با عمل مرعلم دین را راست دار
آن ازین کمتر مکن یک خردله .

ناصرخسرو.


- راست داشتن پیمانه یا ترازو را ؛ براستی و درستی اندازه گرفتن . رعایت عدالت و راستی در توزین و اندازه گیری کردن : شعیب ایشان را میگفت که ترازو و کیل راست دارید. (قصص الانبیاء ص 95). شعیب ایشان را بیم کرد و میگفت ایمان بیاورید و کارهای بد مکنید و کیل و ترازو راست دارید. (قصص الانبیاء ص 94). پیغامبر علیه السلام او را خطیب پیغامبران خواند از بس سخنان بلیغ و موعظت که قوم خویش را گفتی در تعبد ایزد تعالی ... و پیمانه راست داشتن و ترازو. (مجمل التواریخ و القصص ).
- زبان با دل راست داشتن ؛ هر چه در دل است بر زبان راندن . (یادداشت مولف ).حقیقت بر زبان آوردن .
|| برابر داشتن . تساوی قائل بودن : و کوشش اهل علم در ادراک سه مراد ستوده است : ساختن توشه ٔ آخرت ... و راست داشتن میان خود و مردمان . (کلیله و دمنه ). || واگذار کردن . محول ساختن . رواشمردن :
ز شاهان و لشکر کشان عذر خواست
که بر جز منی شغل دارید راست .

نظامی .


|| فراهم داشتن . مهیا ساختن . آماده کردن . درست کردن : حاجبی با او فرستاد تا خدمتی کند او را و علوفه و آنچه باید راست دارد. (تاریخ سیستان ). بدان که اخلاص دو بال دارد... یک پرش محبت است بر پنج نماز و یک روزه داشتن و زکوة دادن و بر عیال خود نفقه راست داشتن . (کتاب المعارف ). || همراه بودن . بر یکی قرار بودن : امیرک سپاهدار که سلطان با وی راست داشته بود گفت : زندگانی سپاهسالار دراز باد فرمان خداوند نگاه باید داشت . (تاریخ بیهقی ص 226). || تصدیق کردن . راست پنداشتن . باور کردن . راست انگاشتن . حقیقت شمردن :
زنان گفتار مردان راست دارند
بگفت خوش تن ایشان را سپارند.

(ویس و رامین ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.