راست دیدن . [ دی دَ ] (مص مرکب ) مستقیم دیدن . بر استقامت دیدن . مقابل نادرست و کژدیدن
: توانی بر او کار بستن فریب
که نادان همه راست بیند وریب .
ابوشکور بلخی .
چشم چپ خویشتن بر آرم
تا دیده نبیندت بجز راست .
سعدی .
|| درست دیدن . حقیقت دیدن . بر صواب دیدن .