اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

راست دیدن

نویسه گردانی: RʼST DYDN
راست دیدن . [ دی دَ ] (مص مرکب ) مستقیم دیدن . بر استقامت دیدن . مقابل نادرست و کژدیدن :
توانی بر او کار بستن فریب
که نادان همه راست بیند وریب .

ابوشکور بلخی .


چشم چپ خویشتن بر آرم
تا دیده نبیندت بجز راست .

سعدی .


|| درست دیدن . حقیقت دیدن . بر صواب دیدن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.