راست روشن
نویسه گردانی:
RʼST RWŠN
راست روشن . [ رَ وِ ] (ص مرکب ) راست روش . صورت قدیمیتر کلمه ٔ راست روش . رجوع به راست روش شود.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
راست روشن . [ رَ ش َ ] (اِخ ) نام وزیر بهرام گور که بر خلق ظلم فراوان کرد و مال و ملک ستد. آخرالامر بهرام او را کشته و هرچه بظلم ستده بود ...
راست و روشن . [ ت ُ رَ ش َ ] (ترکیب عطفی ، صفت مرکب ) آشکار. علنی . بی پروا : همه را راست روشن ازکم و بیش راست و روشن ستد برشوت خویش . نظامی...