راست ساختن
نویسه گردانی:
RʼST SAḴTN
راست ساختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) مستقیم کردن . استقامت دادن . افراشتن . ازکجی برون کردن . || آماده ساختن . مهیا کردن . تهیه دیدن . زمینه فراهم کردن . ساختن . مقدمات آماده کردن . لوازم و وسایل مهیا کردن : و عمرولیث را خشم آمد و حرب را راست ساخت . (تاریخ بخارا نرشخی ص 104). تهمید؛ راست ساختن کار و بصلاح آوردن آن .
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.