اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

راستی دیدن

نویسه گردانی: RʼSTY DYDN
راستی دیدن . [ دی دَ ] (مص مرکب ) درستی و استقامت دیدن :
آن زلف کج گرفت شفایی ز هر چه هست
جز راستی ندید ز طبع سلیم خویش .

شفائی اصفهانی (از ارمغان آصفی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.