راکد. [ ک ِ ] (ع ص ) ثابت و برجای از هر چیزی . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آرام گرفته . (کنزاللغات ). ساکن ، مقابل جاری . (از متن اللغة). ج ، رواکد. (تاج العروس ) (متن اللغة). ایستاده مقابل جاری . (فرهنگ نظام ). آرام گیرنده و ثابت به جای خود. (منتخب اللغات ) (از شمس اللغات ). آب ایستاده . ج ، رواکد. (مهذب الاسماء). آب ایستاده که جاری و روان نباشد. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ایستاده که جاری و روان نباشد مانند آب . (ناظم الاطباء)
: گردشش بر جوی جویان شاهد است
تا نگوید کس که آن جو راکد است .
مولوی .
-
آب راکد ؛ مقابل آب جاری . (یادداشت مؤلف ).
-
بازار راکد ؛ بازاری که دادوستدش جریان نداشته باشد.
-
پرونده ٔ راکد ؛ (اصطلاح اداری ) پرونده هایی را گویند که از جریان خارج شده است .
-
حساب راکد ؛ مقابل حساب جاری . (یاداشت مؤلف ).
-
دفتر راکد ؛ (اصطلاح اداری ) مراد دفتری است که در آن نامه ها و پرونده های راکد که از جریان خارج شده ضبط میشود.
-
راکد گذاشتن موضوع یا امر یا جریانی ؛ تعقیب نکردن آن موضوع یا امر یا جریان . مسکوت گذاشتن آن . که امروزه این عبارات در اصطلاح اداری ومطبوعاتی و قضایی بسیار متداول است .
-
راکد ماندن موضوع یا پرونده یا نامه ؛ بی تعقیب و پیگرد ماندن آن . از جریان خارج شدن آن .
-
ماءِ راکد ؛ آب خفته . ناروان . آب ایستاده . آنکه جاری نباشد. (یاداشت مؤلف ). و رجوع به آب راکد شود.
-
نامه های راکد ؛ مقابل نامه های در جریان اداری .
-
هوای راکد ؛ هوای بی تموج . (یادداشت مؤلف ).
|| (ق ) سربسر. || برابر. || موزون مانند پله های ترازو. (ناظم الاطباء).