اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رام

نویسه گردانی: RʼM
رام . (اِ) ۞ نام روز بیست ویکم از ماههای پارسی چه مطابق رسم زرتشتیان هر یک از سی روز ماه بنام فرشته ای موسوم بوده است :
ترا روز رام از جهان رام باد
همان باد را با توآرام باد.

فردوسی .


می خور کت باد نوش برسمن و پیلگوش
روز رش و رام و جوش روز خور و ماه و باد.

منوچهری .


چو روز رام شاهنشاه کشور
بمی بنشست با گردان لشکر.

(ویس و رامین ).


بشادی روز رام و روز شنبد
فرودآمد به لشکرگاه موبد.

(ویس و رامین ).


صاحب انجمن آرا وبتبع او صاحب آنندراج آرد: روز رام و آن مهرگان بزرگ است و روز ظفر یافتن فریدون است بر ضحاک و در این روز پارسیان شکر و پرستش و زمزمه کردندی که از ظلم ضحاک عرب فارغ شده اند و نجات یافته اند. (آنندراج ) (انجمن آراء). و نیز رجوع به فرهنگهای اسدی ، سروری ، غیاث اللغات ، آنندراج ، انجمن آرا، رشیدی ، نظام ، برهان ، لغت محلی شوشتر و منتخب اللغات و مقدمه ٔ ویس و رامین چ محجوب ص 68 شود.
- رام روز ؛ روز رام :
رام روز است و بخت و دولت رام
ای دلارام خیزو درده جام .

مسعودسعد.


و رجوع به رام شود.
- آذر رام خراد ؛ یعنی آتش فره ایزد رام . (مزدیسنا ذیل ص 229) :
دل شاه از اندیشه آزاد شد
سوی آذر رام خراد شد.

فردوسی (از مزدیسنا ص 229).


و رجوع به ص 167 همان کتاب و روزشماری در ایران باستان ص 51 و 52 و یشتها ص 134 و 135 شود.
|| (اِخ ) نام ملک موکل بر مصالح روز رام است وآن مهرگان بزرگ است . (از منتخب اللغات ) (آنندراج ) (انجمن آرا). نام فرشته ای است که موکل روزرام و مصالح امور مردم است در آن روز. (برهان ) (از لغت محلی شوشتر). نام ایزدی است که نگهبانی روز بیست ویکم هر ماه بدو سپرده شده . (مزدیسنا ذیل ص 229).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
رام . (ص ) مقابل توسن . (از آنندراج ) (انجمن آراء) (رشیدی ) (سروری ). مقابل بدلگام . مقابل چموش . مقابل سرکش و بدرام . ذلول . ذلولی . ضارع . ضرع...
رام . (ع اِ)درختی است . ۞ (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). یکنوع درخت است . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (منتخب اللغات ) (انجمن ...
رام . (اِخ ) نام عاشق . (آنندراج ) (انجمن آراء) (منتخب اللغات ). نام عاشق ویس . و چون او بسیار عیاش و شادکام و پیوسته خوشحال و خوش طبع بود ور...
رام . (اِخ ) نام واضع ساز چنگ چون در اصل فرس رام بمعنی خوش آمده و آن بسیار عیاش بوده و او را رام گفته اند و او را رامتین و رامتینه نیز گ...
رام . (اِخ ) نام پادشاه هند. (لغت محلی شوشتر). پادشاه سند است . (لغت فرس اسدی ) (فرهنگ اوبهی ) (از برهان ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ سروری...
رام . (اِخ ) به اعتقاد هنود یکی از نامهای خداوند جل جلاله باشد و رام رام مثل اﷲاﷲ مستعمل است . (آنندراج ) (انجمن آراء). بهندی نام خدای بزر...
رام . (اِخ ) بمعنی مرتفع، نام مردی از نسل یهودا و اولاد حصرون . (اول تواریخ ایام 2: 9 و10) در انجیل متی (1: 3 و4) و انجیل لوقا (3: 33) آرام ...
رام . (اِخ ) نام مردی از نسل یهودا و از اولاد یرحمیئیل بود. (اول تواریخ 2:25و28) (قاموس کتاب مقدس ).
رام . (اِخ ) نام یکی از منسوبان الیفاز (ایوب 32:2) و بعضی برآنند که همان آرام میباشد که در سفر پیدایش (22: 21) مذکور است . (قاموس کتاب مقد...
رام . (اِخ ) نام یکی از پیروان بهرام چوبین : وزان روی بهرام آواز دادکه ای نامداران فرخ نژادیلان سینه و رام و ایزدگشسب مر این کشته را بس...
« قبلی صفحه ۱ از ۷ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
میثم ططری
۱۴۰۰/۰۲/۱۵
0
0

رام نام 21مین روز از هر ماه است. این نام امروزه در زبان پارسی به چم رامش، آرامش، آسایش و شادمانی برجای مانده است. در اوستا، با فروزۀ (= صفت) خواسترَ که به چم »بخشندۀ چراگاه و خوراک نیک» می توان بود، آمده است. از این روست که امروزه در چمار چوپان نیز درک می شود. وی رامش دهنده نیز می باشد. نام رام+یار می تواند به چم دوست و یاور رام باشد، می چمد یار شادمانی و خوشی. نام رامین نیز منسوب به رام (شادمانی) می باشد، اما نام شوریدۀ ویس، رامین، می تواند منسوب به رام باشد و در زبان سَنسکریت از چمارهای رامَ، «عاشق» است. در زبان سَنسکریت واژه های رامَیَتی (رام) و رامَ به چم شادمان و خوشحال است.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.