اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ران

نویسه گردانی: RʼN
ران . (اِخ ) (حصن ...) نام قلعه ای است در سرزمین روم . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
ران . (اِ) ۞ قسمتی از پای از بالای زانو تا کشال . از بیخ کمر تا زانو. (یادداشت مؤلف ). فخذ و آن جزئی از بدن انسان و دیگر حیوانات که در م...
ران . (نف مرخم ) مخفف راننده . (آنندراج ) (انجمن آرا) (رشیدی ). راننده و دفعکننده و ردکننده و نفی کننده . (ناظم الاطباء). و همواره بصورت مزید...
ران . (اِ) درخت انغزه . (آنندراج ) (انجمن آرا). درخت انگوزه . (برهان ) (لغت محلی شوشتر). درخت انغوزه . (ناظم الاطباء). درخت انگوژه . (شرفنامه ...
ران . (ع اِ) موزه مانندی است و درازتراز آن مگر قدم ندارد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اصل آن رین است که الف بیاء بد...
ران . (اِخ ) کشوری بسرحد آذربایجان . (ناظم الاطباء). شهری است بسرحد آذربایجان و عراق و آن غیر اران است . از آن شهر است ابوالفضل احمد رانی ب...
ران . [ نِن ْ ] (ع ص ) اعلال شده ٔ رانی : رجل ران ؛ مرد پیوسته نگرنده بسوی چیزی . (منتهی الارب ).
رأن . [ رَءْن ْ ] (ع مص ) گوش کردن سخن کسی را و قبول نمودن . هذا تفسیر ما فی النسخة الصحیحة من القاموس قال رأنه رغنه عن النضربن شمیل ...
پس ران . [ پ َ ] (اِ مرکب ) جانب پسین ران . گوشت پسین ران .
پس ران . [ پ َ ] (نف مرکب ) حادّ. راننده ٔ شتر.
عط-ران . [ ع ِ ] (اِخ ) از اعلام است . (از منتهی الارب ).
« قبلی صفحه ۱ از ۶ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.