ران
نویسه گردانی:
RʼN
ران . [ نِن ْ ] (ع ص ) اعلال شده ٔ رانی : رجل ران ؛ مرد پیوسته نگرنده بسوی چیزی . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
رعن . [ رُ ع ُ ] (ع ص ) دوشیزگان . (ناظم الاطباء).
رعن . [ رَ ع َن ْ ن َ ] (ع حرف ) لغتی است در لَعَل َّ. (ناظم الاطباء). رجوع به لَعَل َّ شود.
رعن . [ رُ ] (ع مص ) رَعَن . (از منتهی الارب ). رجوع به رَعَن شود.
رعن . [ رَ ] (اِخ ) موضعی است به حجاز. || موضعی است به بحرین . || موضعی است نزدیک حفر ابی موسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). موضعی است ...