راه انجام . [ اَ ] (اِ مرکب ) ره انجام . کنایه از اسب . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا). کنایه از هر مرکب عموماً و اسب خصوصاً. (ارمغان آصفی ) (بهار عجم ). مرکب سواری . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (ازنظام ). اسب و استر و جز آن . (ناظم الاطباء). مرکب . وره انجام نیز گویندش . (شرفنامه ٔ منیری )
: ماه تا ماند به زرین نعل راه انجام او
نعل راه انجام اورا شکل پر گیرد ز راه .
سوزنی .
|| بعضی بمعنی قاصد گرفته اند. (از انجمن آرا) (رشیدی ). قاصد و شاطر و پیک . (ناظم الاطباء). قاصد و پیک . (آنندراج ). شاطر و پیک . (برهان ). || اسباب و مایلزم سفر. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از برهان ) (از نظام ) (از انجمن آرا). و رجوع به ره انجام شود.