راه بردار
نویسه گردانی:
RʼH BRDʼR
راه بردار. [ ب ُ ] (نف مرکب ) رشید. (یادداشت مؤلف ). راهنما. هادی .
- راهبردار بجایی بودن ؛ وسیله و اسباب برای وصول بمقصد داشتن .
- راهبردار بودن ؛ سراغ داشتن : پول یا مالی را بخود راهبردار نبودن ؛ پولی در خود سراغ نداشتن : یکشاهی بخودم راهبردار نیستم .(تداول عامه )؛ یعنی درخود سراغ ندارم . (یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.