راه جوینده . [ ی َ دَ
/ دِ ] (نف مرکب ) راهجوی . جوینده ٔ راه
: برو راه بربسته پوینده را
گذر گم شده راه جوینده را.
نظامی .
و رجوع به راهجو و راهجوی شود.
-
جوینده راه ؛ که راه را جستجو کند. که در جستجوی راه باشد.
- || که راه دین را جستجو کند. که در جستجوی دیانت بود
: پرستنده باشی و جوینده راه
بفرمانها ژرف کردن نگاه .
فردوسی .
-
جوینده ٔ راه ؛ جوینده راه . که در جستجوی راه باشد.
- || که راه دین را جستجو کند. که در جستجوی دیانت بود
: هر که خواهنده ٔ دین باشد و جوینده ٔ راه
شغل او طاعت یزدان بود و خدمت شاه .
فرخی .