راه دان . (نف مرکب ) راه داننده . رهدان . آنکه بر حقیقت راه وقوف دارد. (بهار عجم ) (آنندراج ). داننده ٔ راه . (از شعوری ج
2 ورق
14)
: همو راهدان هم فرس راهوار
زهی شاه مرکب زهی شهسوار.
نظامی (از بهار عجم ).
|| هادی و دلیل . راهنمای راه . (ناظم الاطباء)
: بر تخت بنشست و راهدانان را بخواند گفت از اینجا راه بکجا کشد؟ گفتند: بکشمیر. (اسکندرنامه ٔ نسخه ٔ نفیسی ). || که بر راه و رسم آگاه باشد. که آشنا به آداب و راه و رسم باشد. که راه وصول بچیزی را بلد باشد.