اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

راه دیدن

نویسه گردانی: RʼH DYDN
راه دیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) انتظار حادثه و واقعه ای کشیدن . (ناظم الاطباء). کنایه از انتظار کشیدن . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی متعلق به کتابخانه ٔ مؤلف ). || صلاح دیدن . صواب اندیشیدن . راهنمایی کردن :
سپهبد چنان کرد کو راه دید
همی دست از آن رزم کوتاه دید.

فردوسی .


|| کناره کردن و دوری کردن . (ناظم الاطباء). || چشیدن که مزه ٔ چیزها را دیدن باشد. || کنایه از جماع . (لغت محلی شوشتر).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.