اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

راه گشادن

نویسه گردانی: RʼH GŠADN
راه گشادن . [ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) راه گشودن . مقابل راه بستن . (ارمغان آصفی ). بازکردن راه . گشادن راه . پیدا کردن راه :
اگر گاه مازندران بایدت
مگر زین نشان راه بگشایدت .

فردوسی .


بکف عنان دو طوفان نگاه نتوان داشت
چون راه گریه گشادم در فغان بستم .

کلیم کاشانی .


جای فریاد و استغاثه و آه
فکر آشفته را گشادم راه .

ملک الشعراء بهار.


|| پدید آوردن راه و طریقت و شریعت خاص :
ولیکن جز امین سر یزدان
کسی این راه را بر خلق نگشاد.

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.