اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رای آوردن

نویسه گردانی: RʼY ʼAWRDN
رای آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) راه و رسم کاری پیش گرفتن . روی بکاری آوردن . تصمیم به امری گرفتن . بر کاری خاستن و اراده کردن :
یک امروز رای پلنگ آورید
ز هر سو برانید و جنگ آورید.

فردوسی .


همی بی من آیین و رای آورید
جهان را به نو کدخدای آورید.

فردوسی .


سه روز اندرین جنگ رای آوریم
سخنهای بهتر بجای آوریم .

فردوسی .


سخندان چو رای روان آورد
سخن از زبان ردان آورد.

عنصری .


ز رامش سوی دانش آورد رای
پژوهشگری کرد با رهنمای .

نظامی .


بکوشید کآرَد سوی روم رای
فروبسته شد شخص را دست و پای .

نظامی .


بفرمود شه تا چو رای آورند
در آن آب دانش بجای آورند.

نظامی .


دواسبه سوی ظلمت آورد رای .

نظامی .


به آزردن کس نیاورد رای
برون از خط عدل ننهاد پای .

نظامی (از آنندراج ).


به زمین بوس شاه رای آورد
شرط تعظیم را بجای آورد.

امیرخسرو دهلوی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
رأی آوردن . [ رَءْی ْ وَ دَ ] (مص مرکب ) رای آوردن . رجوع به ماده ٔ رای آوردن شود. || در اصطلاح انتخابات ، داشتن رأی موافق . نظریه های ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.