اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رایت زدن

نویسه گردانی: RʼYT ZDN
رایت زدن . [ ی َ زَدَ ] (مص مرکب ) برافراشتن رایت . علم زدن . درفش زدن .رایت برافراشتن در جایی . نصب کردن علم :
ربود نور جمالش ز دهر ظلمت کفر
زدند رایت عالیش نیز در محشر.

ناصرخسرو.


چه رایتی است که نسرین زده ست بر کهسار
که شد به لون دگر عالم بدیعآیین .

امیرمعزی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.