اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رایت کشیدن

نویسه گردانی: RʼYT KŠYDN
رایت کشیدن . [ ی َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) علم برداشتن . بیرق بردن . بیرق زدن . حمل کردن رایت از جایی بجایی . و بیشتر کنایه از تاختن و هجوم کردن و لشکر بردن باشد بسرزمین یا ناحیتی بقصد تسخیر :
شب را معزول کرد چشمه ٔ خورشید
رایت دینارگون کشید به محور.

مسعودسعد.


کنون نشاط کشیده ست بر فلک رایت
کنون سرور نهاده ست بر سپهر سریر.

رضی الدین نیشابوری (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.