اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رایج

نویسه گردانی: RʼYJ
رایج .[ ی ِ ] (ع ص ) رائج . اسم فاعل از «روج ». روا. (دهار)(ناظم الاطباء). روان و جاری . (منتهی الارب ). روان . (دهار). مقابل ناروا. که بستانند. که بردارند. مقابل نارایج که بهیچش نستانند. خریدارگیر. هر چیز که روایی داشته باشد و در داد و ستد همه کس آنرا بردارد و بپذیرد و معمول و متداول عمومی باشد. (ناظم الاطباء).
- رایج الوقت ؛ بمقتضای وقت و ترتیبات زمان . (ناظم الاطباء).
|| زری که در دارالضرب مسکوک شده باشد. مقابل خارج که آن کم عیار و قلب است . (آنندراج ) (بهار عجم ). روا. سره . مقابل ناسره . مقابل دغل . مقابل مغشوش . جاری . که بردارند. که در مبادلات بجای کالاقبول کنند. که باارز باشد و در برابر کالا یا پول کشور دیگر بپذیرند و تبدیل کنند. که در همه دیار بپذیرندش . مقابل ناروا که در دیار غربتش بهیچ نستانند. که در کشور و مبادلات تجارتی روا و روان باشد. درجریان .درگردش . سابقاً عبارت «رایج مملکت ایران » بر سکه منقوش بود :
رسته ٔ دهر و فلک دیده ونشناخته
رایج این را دغل ، بازی آن را دغا.

خاقانی .


مشاهرات و میاومات ایشان رایج میرسید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
- پول رایج ؛ پول روان . جاری و متداول . (ناظم الاطباء).
- رایج بودن ؛ روا بودن . رواج داشتن . جاری بودن . روان و سایر بودن . در گردش بودن . روایی داشتن .
- سکه ٔ رایج ؛ سکه ٔ روان . سکه ٔ درگردش . سکه ای که همگان بپذیرند و بردارند. پول رایج و متداول :
بی اصول قدمش سکه ٔ رایج نزنی
خارجی واقف دم باش که خارج نزنی ۞ .

میرنجات (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
رایج شدن . [ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) روایی گرفتن . روان شدن . رواج داشتن .
رایج کردن . [ ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) رواج دادن . روا کردن . روان کردن . ترویج . (تاج المصادر بیهقی ). رایج ساختن . روایی بخشیدن . بگردش درآور...
رایج ساختن . [ ی ِ ت َ ] (مص مرکب ) رایج کردن . رجوع به رایج کردن شود.
رایج هندوستانی . [ ی ِ ج ِ هَِ ] (اِخ ) اسمش میرمحمدعلی و از بزرگان سادات سیالکوت از شهرهای هندوستان بود. گویند مرد صاحب حالی بود و در نهایت ...
غرش رائج . [ غ ِ ش ِ ءِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) برابر ربع غرش صاغ ؛ یعنی ده بارةاست . (از النقوذ العربیة ص 181). رجوع به غرش شود.
سکه ٔ رائج . [ س ِک ْ ک َ /ک ِ ی ِ ءِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ترانه ای بود که هرگز از اصول و پرده بیرون نرود. (غیاث ) (آنندراج ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.