اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رای ساز

نویسه گردانی: RʼY SAZ
رای ساز. (نف مرکب ) مصلحت بین . مستشار. مصلحت اندیش . باتدبیر :
ندید او همی مردم رای ساز
رسیدش به تدبیرسازان نیاز.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
رأی ساز. [ رَءْی ْ ] (نف مرکب ) در اصطلاح انتخابات کسی را گویند که در کار جمعآوری نظریه های واقعی افراد تقلب کند و بدروغ و حیله به سود خو...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.