رایگان یافتن . [ ی ْ
/ ی ِ ت َ ] (مص مرکب ) مفت و مجان بدست آوردن . بی عوض دسترس یافتن
: بدو گفت کز مرد بازارگان
کنون یافتی مرگ خود رایگان .
فردوسی .
گفتم که رایگان نگرفته ست مملکت
گفتا که مملکت نتوان یافت رایگان .
عنصری .
گفتم زبهر بوسه جهانی دگر مخواه
گفتا بهشت را نتوان یافت رایگان .
فرخی .