اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ربا

نویسه گردانی: RBA
ربا. [ رِ ] (ع مص ) افزون شدن .(مصادر اللغة زوزنی ). نشو و نما کردن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (منتخب اللغات ). زیاده شدن . (غیاث اللغات ) (منتخب اللغات ). نشو و نما. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). || بر بالا شدن و دیده بانی کردن گروهی را. (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغة). نگریستن و نگهبانی کردن و مواظبت کردن از چیزی . || پرهیز کردن و ترسیدن از چیزی . (از ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
آهن ربا. [ هََ رُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) سنگی است که بطبع آهن و فولاد را بخود کشد و جذب کند. آهن کش . مغناطیس . مغنطیس . مغنیاطیس . حجر مغناطیسی...
چرب ربا. [ چ َ رُ ] (نف مرکب ) زیاده ربا. افزون ربا. بسیارربا. || رباینده ٔغذا و طعام چرب . رباینده ٔ خوراک روغندار و چربی دار. || لطیف ربا. نرم...
هوش ربا. [ رُ ] (نف مرکب ) رباینده ٔ هوش . رجوع به هوش ربای شود.
عقل ربا. [ ع َ رُ ] (نف مرکب ) عقل رباینده . زداینده ٔ عقل . مُذهب العقول .
نفس ربا. [ ن َ ف َ رُ ] (نف مرکب ) کلامی که خواندن و تلفظ آن سهل باشد نه به دشواری . (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
نیزه ربا. [ن َ / ن ِ زَ / زِ رُ ] (نف مرکب ) که نیزه ٔ خصم را که به سوی او پرتاب شده است در هوا برباید. که نیزه ازکف دشمن در میدان جنگ ب...
فوطه ربا. [ طَ / طِ رُ ] (نف مرکب ) فوطه رباینده . دزد و عیاری که فوطه و دستار از سر و دوش مردم می رباید. (فرهنگ فارسی معین ).
کوثی ربا. [ ثا رَب ْ با ] (اِخ ) شهری است [ به عراق ] و به حوالی وی تلهاست از خاکستر و گویند که از آن آتش است که نمرود کرد که ابراهیم پ...
گوشت ربا. [ رُ ] (نف مرکب ) گوشت ربای . رباینده ٔ گوشت . || (اِ مرکب ) غلیواج را گویند که زغن باشد و گوشت ربای هم گفته اند با تحتانی در آخر، ...
لقمه ربا. [ ل ُ م َ / م ِرُ ] (نف مرکب ) لقمه رباینده . شکمخواره : با خویشتن آورده بهر مائده ای برکاسه شکنان ، زله کشان ، لقمه ربایان . سوزنی .با...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.