گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ربا نویسه گردانی: RBA ربا. [ رُب ْ با ] (هزوارش ، ص ) ۞ بلغت زند و پازند بزرگ و عظیم است . (از برهان ) (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی متعلق بکتابخانه ٔ مؤلف ) (ناظم الاطباء). || رخشنده و درخشان . (برهان ). رخشان و درخشان . (لغت محلی شوشتر). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی آهن ربا آهن ربا. [ هََ رُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) سنگی است که بطبع آهن و فولاد را بخود کشد و جذب کند. آهن کش . مغناطیس . مغنطیس . مغنیاطیس . حجر مغناطیسی... چرب ربا چرب ربا. [ چ َ رُ ] (نف مرکب ) زیاده ربا. افزون ربا. بسیارربا. || رباینده ٔغذا و طعام چرب . رباینده ٔ خوراک روغندار و چربی دار. || لطیف ربا. نرم... هوش ربا هوش ربا. [ رُ ] (نف مرکب ) رباینده ٔ هوش . رجوع به هوش ربای شود. عقل ربا عقل ربا. [ ع َ رُ ] (نف مرکب ) عقل رباینده . زداینده ٔ عقل . مُذهب العقول . نفس ربا نفس ربا. [ ن َ ف َ رُ ] (نف مرکب ) کلامی که خواندن و تلفظ آن سهل باشد نه به دشواری . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). نیزه ربا نیزه ربا. [ن َ / ن ِ زَ / زِ رُ ] (نف مرکب ) که نیزه ٔ خصم را که به سوی او پرتاب شده است در هوا برباید. که نیزه ازکف دشمن در میدان جنگ ب... فوطه ربا فوطه ربا. [ طَ / طِ رُ ] (نف مرکب ) فوطه رباینده . دزد و عیاری که فوطه و دستار از سر و دوش مردم می رباید. (فرهنگ فارسی معین ). کوثی ربا کوثی ربا. [ ثا رَب ْ با ] (اِخ ) شهری است [ به عراق ] و به حوالی وی تلهاست از خاکستر و گویند که از آن آتش است که نمرود کرد که ابراهیم پ... گوشت ربا گوشت ربا. [ رُ ] (نف مرکب ) گوشت ربای . رباینده ٔ گوشت . || (اِ مرکب ) غلیواج را گویند که زغن باشد و گوشت ربای هم گفته اند با تحتانی در آخر، ... لقمه ربا لقمه ربا. [ ل ُ م َ / م ِرُ ] (نف مرکب ) لقمه رباینده . شکمخواره : با خویشتن آورده بهر مائده ای برکاسه شکنان ، زله کشان ، لقمه ربایان . سوزنی .با... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود