اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ربات

نویسه گردانی: RBAT
ربات . [ رَب ْ با ] (ع اِ) ج ِ رَبّة. (ناظم الاطباء). || ج ِ رابیة. (متن اللغة).
- ربات ِ حِجال ؛ زنان حجله ها. بانوان حرم : التفات نمودن به ربات حجال لایق کرم و فتوت رجال نبود. (سندبادنامه ص 70). و هر کس ازربات حجال در دست رجال آمدند. (تاریخ جهانگشای جوینی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
رباط کریم . [ رُ ک َ ] (اِخ ) قصبه ای است جزء بخش شهریار شهرستان تهران و سکنه ٔ آن 2564 تن میباشد. آب این قصبه از قنات و سیاه آب بدست می ...
بنات رباط. [ ب َ ت ُ رِ ] (ع اِ مرکب ) اسبها. (از المرصع).
حسن رباط. [ ح َ س َ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش میمه شهرستان کاشان در 35هزارگزی باختر میمه . کوهستانی سردسیر است و 320 تن سکن...
حصن رباط. [ ح ِ ن ِ رِ ] (اِخ ) محلی به ارمنستان و نام دیگر آن جریرب است میان آمد و ملطیة.
رباط بالا. [ رُ طِ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه . سکنه ٔ آن 735 تن است . آب این ده از قنات و محصول عمده ٔ آن غلات و...
رباط بالا. [ رُ طِ ] (اِخ ) دهی است از بخش سربند شهرستان اراک دارای 262 تن سکنه . محصول عمده ٔ آن غلات و انگور و بنشن و پنبه و لبنیات . پیش...
میان رباط. [ رَ ] (اِخ )نام محلی کنار راه تهران و شاهی میان سرچمن و گردنه ٔ عباس آباد در 154هزارگزی تهران . (یادداشت مؤلف ).
نان رباط. [ ن ِ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نانی که به خانقاه میدهند. (ناظم الاطباء) : نان رباط و لقمه ٔ دریوزه گو مباش .سعدی .
کهنه رباط. [ ک ُ ن َ / ن ِ رِ ] (اِ مرکب ) رباط قدیمی . || کنایه از دنیا و جهان . (فرهنگ فارسی معین ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۹ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.