ربنجنی . [ رَ ب َ ج َ] (اِخ ) ابوالعباس فضل بن عباس . از مردم ربنجن بوده است یکی از شهرهای سمرقند، و این کلمه را یاقوت در معجم البلدان به خطا ربیخن و مؤلف مجمعالفصحا نسبت بدان را به خطا زنجی ضبط کرده است . ترجمه ٔ حال کاملی ازاین ابوالعباس بدست نیست . همین قدر معلومست که وی تا سال
331 هَ . ق . یعنی دو سال پس از مرگ رودکی زنده بود، زیرا قطعه شعری ازو مانده است در رحلت نصربن احمد و نشستن پسرش نوح بن نصر به سال
331 که در تاریخ بیهقی ثبت آمده و بیتی بمناسبت مقام تاریخ بر پایان آن افزوده و از این قرار وی تا دو سال پس از رودکی قطعاً زنده بوده و از اقران و معاصران وی بشمار تواند آمد. مقدار کثیری از اشعار این ابوالعباس را در فرهنگهای پارسی به استشهاد لغات آورده اند که همه جا اسم «ابوالعباس » مطلق ضبط است و از همینجا پیداست که در زمانهای قدیم شهرت بسیار داشته و شاعری بسیارسخن بوده است . (از احوال و اشعار رودکی ج
3 ص
514 و
515). صاحب تاریخ بیهقی این شعر را از وی در مرثیه ٔ نصربن احمدو نشستن نوح بن نصر پسر وی به تخت سلطنت آورده است :
پادشاهی برفت پاک سرشت
پادشاهی نشست حورنژاد
از برفته همه جهان غمگین
وز نشسته همه جهان دلشاد
گر چراغی ز پیش ما برداشت
باز شمعی بجای آن بنهاد
یافت چون شهریار ابراهیم
هرکه گم کرد شاه فرخزاد.
(از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 385).
سعید نفیسی در احوال و اشعار رودکی ج
3 ص
1175 پس از شرحی اندک درباره ٔ وی این بیت را نیز بنقل از المعجم بنام او آورده است :
چون خواجه ابوالعباس آمد
کارت همه نیک شد سراسر.
و رجوع به المعجم فی معاییر اشعار العجم ص
229 و لباب الالباب ج
2 ص
9 و
10 و مجمعالفصحاء ج
1 ص
381 شود.