اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رخت برنهادن

نویسه گردانی: RḴT BRNHADN
رخت برنهادن . [ رَ ب َ ن ِ / ن َ دَ ](مص مرکب ) گرد آوردن و نهادن بنه و اسباب . بمجاز، آماده ٔ سفر و رحلت شدن . آماده ٔ مرگ گشتن :
بدو گفت ما برنهادیم رخت
تو بگذار تابوت و بردار تخت .

فردوسی .


بدو گفت ما برنهادیم رخت
تو برخیز اکنون بپرداز تخت .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.