اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رختخواب

نویسه گردانی: RḴTḴWAB
رختخواب . [ رَ ت ْ / ت ِ خوا / خا ] (اِمرکب ) ۞ جامه ٔ خواب که مجموع لحاف و برخوابه (توشک ) و متکا و بالش و غیره است .فراش . بستر. جا. جای . بسترآهنگ . (یادداشت مؤلف ).
- رختخواب افکندن در جایی ؛ ساکن شدن در آن جای . مقیم گردیدن در آنجا. اقامت ورزیدن و قرار گرفتن در آنجا :
دوربینان در فراز کوه می دارند و ما
در ره سیل حوادث رختخواب افکنده ایم .

صائب .


- رختخواب انداختن ؛ پهن کردن رختخواب . انداختن بستر خواب . آماده ساختن جای خواب .
- || بمجاز، ساکن شدن . مقیم گشتن . رختخواب افکندن . رجوع به ترکیب رختخواب افکندن شود.
- رختخواب پیچ ؛ پارچه یا پوششی که رختخواب را بدان پیچند. (یادداشت مؤلف ).
- رختخواب دوز ؛ امروزه لحاف دوز گویند. (یادداشت مؤلف ). که رختخواب بدوزد. که به شغل دوختن رختخواب پردازد. و رجوع به لحاف دوز شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
چادر رختخواب . [ دَ / دُ رِ رَ ت ِ خوا /خا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کرباسی که رختخواب در آن پیچند. (آنندراج ). چادرشب . رجوع به چادرشب شود.
رخت خواب . [ رَ ت ِ خوا / خا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لباس خواب . جامه ٔ خواب . (یادداشت مؤلف ). جامه ای که شب هنگام پوشند. جامه ای که بوق...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.