اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رخت فکندن

نویسه گردانی: RḴT FKNDN
رخت فکندن . [ رَ ف َ / ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مخفف رخت افکندن . رها کردن و افکندن جامه یا کالا و اسباب و لوازم . || مقیم شدن . ساکن گشتن . اقامت ورزیدن . سکنی گزیدن :
بر بام سدره تا در ادنی فکنده رخت
روح القدس دلیلش و معراج نردبان .

خاقانی .


فکندند ماهی بر آن چشمه رخت
برآسوده گشتند از آن رنج سخت .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.