گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رخ رخ نویسه گردانی: RḴ RḴ رخ رخ . [ رَ رَ ] (ص مرکب ) رخنه رخنه . (یادداشت مؤلف ). چاک چاک . ظاهراً مبدل و مخفف لخت لخت است : ای کرده دلم غم تو رخ رخ تا چند کنم ز عشق پازخ . عماد شهریاری .تو شاد بادی و آزاد بادی از غم دهرعدوت مانده ز بار عنا و غم رخ رخ .سوزنی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی رخ رخ رخ رخ . [ رِ رِ ] (اِ صوت ) رِخ . آواز دندان . (فرهنگ نظام ). ژغ ژغ . و رجوع به رِخ شود. رخرخ رخرخ . [ رَ رَ ] (ع ص )رَخْراخ . گِل تنک . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و رجوع به رخراخ شود. شخ و رخ شخ و رخ . [ ش َخ خ ُ رَخ خ ] (ص مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه از اتباع و عوام شق و رق گویند. (یادداشت مؤلف ). آخته . آخته قامت . مقابل ... پائین رخ پائین رخ . [ رُ ] (اِخ ) بلوکی ازولایت تربت حیدریه ٔ خراسان . قراء آن 62 و مساحت پانزده فرسنگ مربع و مرکز آن قصبه ٔ بُرس است . این ناحیه از ... رزم یازده رخ رزم یازده رخ . [ رَ م ِ دَه ْ رُ ] (اِخ ) رزمی بوده که یازده پهلوان ایران و یازده پهلوان توران دودو با هم معارض شدند، آخر پهلوانان ایران... به رخ کسی کشیدن این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. بر رخ انگشت سیاهی کشیدن بر رخ انگشت سیاهی کشیدن . [ ب َرْ، رُ اَ گ ُ ت ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه است از رسوا نمودن . (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ) : ز لوح سی... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود