اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رخش کردن

نویسه گردانی: RḴŠ KRDN
رخش کردن . [ رَ ک َدَ ] (مص مرکب ) سرخ کردن . گلگون ساختن :
بکوبم به گرز گران سَرْت پست
کنم رخش از خون بر و تیغ و دست .

فردوسی .


ز بس سر که تیغش همی کرد پخش
زمین کرد گلگون و مه کرد رخش .

اسدی .


چو بر گِل گران بدره ها بخش کرد
همه رنگ رخساره شان رخش کرد.

شمسی (یوسف و زلیخا).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.