رخصت نمودن
نویسه گردانی:
RḴṢT NMWDN
رخصت نمودن . [ رُ ص َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) اجازه دادن . اذن دادن . دستوری دادن . || مرخص کردن : خان فتح نشان گوش و بینی آنها بریده رخصت نمود. (تاریخ گلستانه ). و رجوع به رخصت کردن شود.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.