گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رخصه دادن نویسه گردانی: RḴṢH DʼDN رخصه دادن . [ رُ ص َ / ص ِ دَ ] (مص مرکب ) رخصت دادن . اجازت دادن . اجازه دادن : مژگانت را به کشتن من رخصه داده ای لب را به زنده کردن فرمان نمیدهی . خاقانی .رخصه تان می دهم به دود نفس پرده بر روی آفتاب تنید. خاقانی .و رجوع به رخصت دادن شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود