گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رخ گشاده نویسه گردانی: RḴ GŠADH رخ گشاده . [ رُ گ ُ دَ/ دِ ] (ن مف مرکب ) روی گشاده . بی حجاب . || بمجاز، بشاش . متبسم . خندان . مقابل عبوس : در عطا رخ گشاده شو چو سحرکه بود چون عطیه ٔ دیگر.مکتبی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی گشاده رخ گشاده رخ . [ گ ُ دَ / دِ رُ ] (ص مرکب ) خندان . بشاش . مسرور : همه دختران شاد و خندان شدندگشاده رخ و سیم دندان شدند.فردوسی . نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود