رخنه افتادن
نویسه گردانی:
RḴNH ʼFTADN
رخنه افتادن . [ رَ ن َ/ ن ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) سوراخ گشتن . سوراخ شدن . درزپیدا شدن . شکاف خوردن . شکاف برداشتن : در گیلان و بعضی مواضع دیگر آن را [ آن درخت را ] آزادوار گویند و چوب آن محکم باشد و دیر پوسد و رخنه در آن نیفتد. (فلاحت نامه ). || شکست افتادن . تباهی نمودن . فساد افتادن : بهیچ حال توفیر فرانستانم که لشکر کم کنی که در ملک رخنه افتد و فساد در عاقبت آن بزرگ است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 342).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.