اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رخنه افکندن

نویسه گردانی: RḴNH ʼFKNDN
رخنه افکندن . [ رَ ن َ/ ن ِ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شکاف انداختن . به ترک خوردن داشتن . شکافتن . خلل و خرابی رساندن :
ناله ٔ جانکاه عاشق رخنه در کوه افکند
بشکن این شیون فغانی کز دلم پرکاله خاست .

فغانی شیرازی (از ارمغان آصفی ).


رحم کن بر ناتوانان کز دهان شکوه مور
می تواند رخنه در ملک سلیمان افکند.

صائب .


ز مژگان قدسیان را رخنه ها افکند در ایمان
ز دل روی زمین شد پاک از زلف سمن سایش .

صائب (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.